ساحل جمیرا؛ بهترین رستورانها و تفریحاتی که میتوان در این ساحل انجام داد
ساحل دیدنی جمیرا در واقع ساحلی با ماسههای سفید و دریایی نیلگون است که چشمانداز بی&...
اغلب مردم جهان ترجیح میدهند مسیر، خاطرات و تجربیات سفر خود را با دیگران قسمت کنند. انتخاب یک همسفر خوب از مهمترین مواردی است که میتواند یک مسافرت را به امری خاطرهانگیز و شیرین یا به تجربهای تلخ تبدیل کند. در بسیاری از مواقع، پیامدهای انتخاب همسفر تنها به طول مسیر محدود نمیشود. گاهی اوقات، اشخاص آنچنان تاثیری بر یکدیگر میگذارند که روش زیستن هر یک پس از برخورد با دیگری کاملا تغییر میکند. در این مطلب، قصد داریم فیلمهایی را به شما معرفی کنیم که بیش از هر چیز بر انتخاب همسفر مناسب تاکید داشتهاند.
فیلم کمدی-درام پیادهروی در جنگل (A Walk in the Woods) محصول سال 2015 سینمای آمریکا است. این فیلم به کارگردانی کن کواپیس (Ken Kwapis) و با هنرنمایی بازیگران چیرهدستی نظیر راربت ردفورد (Robert Redford) و اما تامپسون (Emma Thompson) و براساس زندگینامه بیل برایسون (Bill Bryson) ساخته شده است.
بیل برایسون که رابرت ردفورد نقش وی را در این فیلم ایفا میکند، نویسندهای است که پس از سالها زندگی در انگلستان به نیوهمپشایر (New Hampshire) نقل مکان کرده و روزگار آرامی را سپری میکند. یک گزارشگر تلویزیونی در برنامه خود پس از اشاره به کتابهای پرطرفدار وی، حدس میزند بهزودی آثار تازهای از این نویسنده منتشر خواهد شد. این در حالی است که بیل برایسون بههیچ عنوان چنین قصدی ندارد.
پس از شرکت در یک مراسم خاکسپاری، بیل اندکی در مسیر منتهی به کوه آپالاچیان پرسه میزند و ناگهان تصمیم میگیرد کل این مسیر را پیاده طی کند. این در حالی است که قتلها و تصادفات زیادی در این ناحیه اتفاق افتادهاند. بنابراین، همسر برایسون تنها بهشرطی با این سفر موافقت میکند که یکی از دوستان بیل با او همسفر شود.
برایسون پیادهروی در این مسیر را به بسیاری از دوستان خود پیشنهاد میکند. با این حال، اغلب آنها دعوت او را رد کرده و برخی وی را دیوانه خطاب میکنند. سرانجام یکی از دوستان قدیمی با او همراه میشود. تنها پس از طی کردن چند متر، تماشای گروهی از کوهنوردان جوان که با شتاب از آنها جلومیزنند، بیل را به این فکر وامیدارد که این سفر برای سن و سال و شرایط جسمانی آن دو بیش از اندازه جاهطلبانه بوده است.
با این حال، سرزندگی و چالاکی دیگران به این دو دوست انگیزه میدهد تا مسیر خود را ادامه دهند. در طول این سفر، آنها با چالشهای بسیار زیادی مواجه میشوند. سرانجام و پس از بازگشت به خانه، بیل درمییابد که همسفرش از ایستگاههای گوناگون موجود در کوهستان، کارت پستالهایی را به آدرس منزل او ارسال کرده است. جمله «بعدش چی میشه؟» در آخرین کارت پستال الهامبخش بیل برای نوشتن داستانی میشود که پیش از این، گزارشگر تلویزیونی نگارش آن را پیشبینی کرده بود!
این داستان بیش از هر چیز بر ارزش یک همسفر خوب و نقش او در گذر از مسیرهای چالشبرانگیز تمرکز میکند. در عین حال، با دیدن این فیلم مخاطب بهسادگی درمییابد، سفر میتواند الهامبخش کارهایی باشد که در حالت عادی انگیزه لازم برای انجام آنها وجود ندارد.
فیلم رومانتیک-درام پیش از طلوع (Before Sunrise) به کارگردانی ریچارد لینکلیتر (Richard Linklater) و بازی ایثن هاک (Ethan Hawke) و ژولی دلپی (Julie Delpy) محصول سال 1995 سینمای آمریکا است.
داستان فیلم از قطاری آغاز میشود که به سمت پاریس حرکت میکند. دختری به نام سلین یکی از مسافران
این قطار است. وی در کنار یک خانواده آلمانی نشسته و پس از ملاقات با مادربزرگش از مجارستان به سمت
پاریس عازم است. سروصدای خانواده آلمانی، سلین را ناچار میکند صندلی خود را تغییر دهد.
به این ترتیب، با پسر جوانی به نام جسی همسفر میشود. گفتوگوی این دو سرآغاز رابطهای است که آنها
را بر آن میدارد در میانه راه و در شهر وین پیاده شوند تا صحبتهای خود را ادامه دهند. با این حال، پس از
گذشت چند ساعت، یعنی درست پیش از طلوع خورشید، زمان جدایی این دو فرامیرسد.
سلین و جسی که به شدت مجذوب یکدیگر شدهاند در هنگام خداحافظی تصمیم میگیرند اطلاعات تماس خود را در اختیار هم نگذارند؛ در عوض، قرار میشود شش ماه بعد در همان مکان با یکدیگر ملاقات کنند.
در طول این داستان میتوان دریافت، اتفاقات و تجربیات سفر به سادگی میتوانند تعیین کننده ادامه راه
باشند. در عین حال، این فیلم تلاش میکند مخاطب را با اهمیت همسفر و نقش وی در تغییر سرنوشت و
عوض شدن مسیر آشنا کند. در واقع، این اثر سینمایی نشان میدهد هر سفر با مجموعهای از پیامدهایی همراه است که میتواند زندگی فرد را برای همیشه دگرگون کند.
فیلم رومانتیک-درام پیش از غروب (Before Sunset) به کارگردانی ریچارد لینکلیتر (Richard Linklater) و بازی ایثن هاک (Ethan Hawke) و ژولی دلپی (Julie Delpy) محصول سال 2004 سینمای آمریکا است. در واقع، این فیلم را میتوان قسمت دوم از سهگانهای دانست که در سال 1995 با اثر سینمایی «پیش از طلوع» آغاز شده است. در مراسم اسکار سال 2004، این فیلم نامزد جایزه بهترین فیلمنامه شد.
همانطور که پیش از این اشاره شد، این اثر سینمایی ادامه فیلم «پیش از طلوع» است. در انتهای داستان قبلی، جسی و سلین با یکدیگر خداحافظی کرده و هر یک مسیر زندگی خویش را در پیش گرفتند. با این حال، این دو قرار گذاشتند شش ماه بعد در همان مکان با هم دیدار کنند.
پس از گذشت این مدت، جسی به وین برمیگردد. این در حالی است که سلین در آنجا نیست. جسی که از این اتفاق ناامید شده، خاطرات تنها روز ملاقات و پیادهروی شبانه با سلین را در قالب یک داستان مینویسد و بهصورت یک کتاب منتشر میکند.
پس از مدتی، وی تور معرفی کتاب خود را برگزار کرده و راهی کشورها و شهرهای اروپایی میشود. در سفر به پاریس، او بهطور اتفاقی با سلین ملاقات میکند. در طول این دیدار، این دو درست مانند چندین سال قبل با یکدیگر احساس نزدیکی میکنند و درمییابند که در طول این سالها زندگی هر دوی آنها دچار تغییرات شگفتانگیز و گاه ناخوشایندی شده است. در نهایت، جسی که ساعت پروازش نزدیک شده تصمیم میگیرد سفر زندگی خود را با سلین آغاز کند.
این داستان در اصل، تاثیرات طولانیمدت سفر و نقش آن در ایجاد تغییرات بنیادین در زندگی و باورهای افراد را به تصویر میکشد. تماشاگر این اثر سینمایی به سادگی با وقایع داستان همذات پنداری کرده و میتواند خاطراتی را به یاد آورد که با گذشت سالیان طولانی، همچنان زندگی وی را تحت تاثیر قرار دادهاند. در اصل، هر سفر دریچه تازهای را به روی انسان میگشاید و آدمی را به بلوغ فکری نزدیکتر میکند.
فیلم رومانتیک-درام پیش از نیمهشب (Before Midnight) در اصل، قسمت سوم سهگانهای است که با فیلم «پیش از طلوع» آغاز شده و با اثر سینمایی «پیش از غروب» ادامه یافته است. کارگردانی این فیلم هم درست مانند دو اثر پیشین برعهده ریچارد لینکلیتر (Richard Linklater) قرار دارد. همانند فیلمهای قبلی، ایتن هاک (Ethan Hawke) و ژولی دلپی (Julie Delpy) در این اثر ایفای نقش میکنند.
داستان این فیلم، حدود هجده سال پس از نخستین ملاقات جسی و سلین در قطاری به مقصد وین اتفاق میافتد. اکنون، این دو سالها است با یکدیگر زندگی میکنند و حاصل زندگی مشترک آنها دو دختر است. با این حال، رابطه جسی با پسر نوجوانی که از ازدواج اول خود دارد دستخوش چالشهایی است.
با گذشت زمان، جسی در کار نویسندگی به موفقیتهای چشمگیری دست یافته است. این در حالی است که سلین زندگی حرفهای پر فرازونشیبی را تجربه میکند. مجموعه این اتفاقات، زندگی مشترک این دو را تحت تاثیر قرار میدهد. چنانکه مخاطب میتواند غبار حاصل از زندگی مشترک طولانیمدت را بر عشق آنها مشاهده کند. در نهایت، جسی و سلین تصمیم میگیرند سفر عاطفی خود را با یکدیگر ادامه دهند.
این داستان تلاش میکند تاثیر گذر زمان و مواجهه با مشکلات ریز و درشت را بر مسیر زندگی مشترک افرادی بررسی کند که در ابتدای راه با عشق و علاقهای وافر با یکدیگر همسفر شدهاند. با تماشای این فیلم، بیننده درمییابد در طول مسیر همواره باید بینش و نگرش خویش را با وقایع جاری منطبق کند. ادامه راه و حفاظت از احساسات و عواطف تنها در سایه تجدید پیمانی مداوم و درک متقابل امکانپذیر خواهد بود.
با نگاهی اجمالی به این فیلمها، میتوان با نقش سفر و تاثیر آن در ترسیم چشماندازهای پیش روی افراد آشنایی یافت. در اصل، هر سفر سرآغاز راهی تازه است که میتواند تا انتهای زندگی بشر ادامه یابد و مسیر آن را برای همیشه تغییر دهد. در این مسیر، انتخاب همسفر از مهمترین عواملی است که علاوه بر ایجاد خاطراتی فراموشنشدنی میتواند تا ابد بر دیدگاهها و سرنوشت افراد تاثیرگذار باشد.